عاشقی تنها با قلبی پر از حرفای نگفته ... گاهی اوقات میشه که نمیتونی حرف دلت رو بزنی .. اینجوری میشه که همیشه حرفت رو تو دلت میمونه و میشه جایگاهی واسه حرفای نگفته و دیگه جایی واسه عشق کسی و جایی واسه دوست داشتن کسی نداری
| ||
|
هیــــچکـی از رفــتن من غصـــه نخــــــورد
هیــچکــی با مــوندن مــن شـــاد نشـــد
وقــتی رفــتم کـــــــسی قــلبــش نگــرفـت
بــغض هــیــچ آدمـی فـــریــاد نــشد
وقــتی رفـــــــتم کــسی گــریش نگـــرفت
اشکــش کــسی نـریخــت پــشت ســـرم
![]() ای اشک چشمانت را دیدی با خود فکر کرده ای که چه شد که عشق بازی شد؟ چه شد که آفتاب زمانه صورت عشق را سوزاند و آسمان حتی یک قطره هم نگریست تا سوزشش التیام بگیرد؟ چه شد که فرشته ها با دستان پاکشان جمله ناپاکی را در ترانه هایمان گماشته اند؟ آرزو عیب نیست ولی می گویند عشق گناه است باورت نمی شود عشق گناه باشد و تو یک گناهکار به همین راحتی مجازاتت می کنند و یک تبعید سرد برایت در نظر می گیرند چون عاشق شدی
خدايا!....
همه از تو مي خواهند..بدهي....
من از تو مي خواهم: بگيري...
خدايا!...
اين همه حس دلتنگي را از من بگير... نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |