عاشقی تنها با قلبی پر از حرفای نگفته ...

قالب پرشین بلاگ


عاشقی تنها با قلبی پر از حرفای نگفته ...
گاهی اوقات میشه که نمیتونی حرف دلت رو بزنی .. اینجوری میشه که همیشه حرفت رو تو دلت میمونه و میشه جایگاهی واسه حرفای نگفته و دیگه جایی واسه عشق کسی و جایی واسه دوست داشتن کسی نداری
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقی تنها با دلی خون........ و آدرس lovely-72.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





می دونی؟

 
يه اتاقی باشه گرمه گرم....روشنه روشن..
 
 
 
تو باشی منم باشم..
 
 
کف اتاق سنگ باشه سنگ سفيد....
 
 
من توروبغلم کنم که نترسی...که سرد ت نشه..که نلرزی..
 
 
اينجوری که تو تکيه دادی به ديوار..پاهاتم دراز کردی..
 
 
منم اومدم نشستم جلوت و بهت تکيه دادم..
 
 
با پاهات محکم منو گرفتی ..دو تا دستتم دورم حلقه کردی..
 
 
بهت می گم چشماتو می بندی؟
 
 
ميگی اره بعد چشماتو می بندی ...
 
 
بهت می گم برام قصه می گی ؟ تو گوشم؟
 
 
می گی اره بعد شروع می کنی اروم اروم تو گوشم قصه گفتن..
 
 
يه عالمه قصه طولانی و بلند که هيچ وقت تموم نمی شن..
 
 
می دونی؟
 
 
می خوام رگ بزنم..رگ خودمو..مچ دست چپمو....يه حرکت سريع..
 
 
يه ضربه عميق....بلدی که؟
 
 
ولی تو که نمی دونی می خوام رگمو بزنم ..تو چشماتو
 
 
بستی ..نميدونی
 
 
 
من تيغ رو از جيبم در ميارم..نمی بينی که سريع می برم...نمی بينی
 
 
خون فواره می زنه..رو سنگای سفيد..نمی بينی که دستم می سوزه
 
 
ولبم رو گاز می گيرم که نگم آخ که چشماتو باز نکنی و منو نبينی..
 
 
تو داری قصه می گی..
 
 
دستمو می ذارم رو زانوم..خون مياد از دستم ميريزه
 
 
رو زانوم و از زانوم ميريزه رو سنگا....قشنگه مسير حرکتش..
 
 
حيف که چشمات بسته است و نمی تونی ببينی..
 
 
تو بغلم کردی...می بينی که سرد شدم...محکم تر بغلم ميکنی که گرم
 
 
بشم..
 
 
می بينی نا منظم نفس می کشم...تو دلت ميگی آخی دوباره نفسش
 
 
گرفت.
 
 
می بينی هر چی محکم تر بغلم می کنی سرد تر ميشم....
 
 
می بينی ديگه نفس نمی کشم...............
 
 
چشماتو باز ميکنی می بينی من مردم...
 
 
می دونی ؟ من می ترسيدم خودمو بکشم از سرد شدن ....از تنهايی
 
 
مردن..
 
 
از خون ديدن....وقتی بغلم کردی ديگه نترسيدم....
 
 
مردن خوب بود ارومه اروم...
 
 
گريه نکن ديگه.....من که ديگه نيستم چشماتو بوس کنم بگم خوشگل
 
 
شديا
 
 
بعدش تو همون جوری وسط گريه هات بخندی....
 
 
گريه نکن ديگه خوب؟ دلم می شکنه..
 
 
دل نازکه.... نشکونش خوب؟؟
 
 
گل من گريه نكن ....ميدونم سخته ولي...
 
 
اگر گريه كني ناراحت ميشما چون ديگه من كه نيستم دلداريت
 
 
بدم ....پس كي ميخواد دلداريت بده
 
 
نميدونم بعد از من چه كسي قرار جاي منو بگيره نميدونم اين اتفاق زود
 
 
ميوفته يا نه ....خيلي دير... فقط هركسي كه
 
 
داره جاي منو ميگيره بهش بگو كه مواظب گل من باشه...
 
 
اسمتو گل گذاشتم ولي ترسيدم كه پژمرده شي... اسمتو گذاشتم ماه
 
 
ولي نه ماه هم ميره پشت ابر اسمتو
 
 
گذاشتم خورشيد ولي خورشيد هم غروب ميكنه

اسمتو گذاشتم جونم كه اگر بودي باهات باشم و..اگر نبودي منم نباشم



نظرات شما عزیزان:

حمزه
ساعت22:20---9 بهمن 1390
خيلي احساسي بود خوشم اومد

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 11 / 9 / 1390برچسب:, ] [ 20:54 ] [ fatemeh ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید...من این وبلاگ رو درست کردم واسه تنهایی خودم خوشحال میشم بیا سر بزنی ونظراتتون رو بگید ...
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 68
تعداد نظرات : 97
تعداد آنلاین : 1

آرشیو کد آهنگ

تبادل لینک

خرید بک لینک