عاشقی تنها با قلبی پر از حرفای نگفته ... گاهی اوقات میشه که نمیتونی حرف دلت رو بزنی .. اینجوری میشه که همیشه حرفت رو تو دلت میمونه و میشه جایگاهی واسه حرفای نگفته و دیگه جایی واسه عشق کسی و جایی واسه دوست داشتن کسی نداری
| ||
|
از کدامین انتظار؟ از کدامین وفاداری؟ کدام عشق را در آغوش می فشاری؟ عشقی که در نظر توست با عشقی که در فکر من است متفاوت است؟ عشق هیچ کس با هم یکجور نیست. من نیز عاشق بودم. دل شکستگی هایم را چه کسی دید که خیلی راحت می گویند او که تو را دوست دارد. چه کسی دید آن زمان که من عاشق او بودم چگونه جواب دیوانگی های مرا می داد؟ هر چه می گفتم من دوستت دارم می گفت به خدا تو دیوانه ای. آنقدر گفت که دیگر باورم شد. آنقدر با نمک پاشیدن زخم هایم را سوزاند که دیگر بی حس شده ام. آنقدر خنجر بر تنم زد که دیگر نفهمیدم. چگونه گذشته ها را به دست فراموشی بسپارم؟ گذشته ای که نیمی از وجودم است. گذشته ای که لحظه لحظه ام را برایش گذاشتم. لحظه هایم پر شده است از تنهایی اما دیگر نمی ترسم که رفیق تنهایی شوم. گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...
گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات... گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که...
گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...!
که می شناسی بنشینی
و"فقط" نگاه کنی...
گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...
گاهی دلگیری...شاید از خودت...شاید
باز منم. . .
اینجا
تهی ، خالی ، تنها با یک دل شکسته باز تو نیستی و من . . .
شاید در باورت مرده باشم
از این سرزمین رها می شوم تنها یک خاطر از من می ماند چشم همیشه در انتظارم در آغوش نگاهت . . .
قلبم تیر میکشه...
چقدر سخته یک سال تمرین فراموش کردن کنی...
اما فقط..فقط با شنیدن حتی اسمش از زبون دیگری..
همه کاسه کوزه هات بشکنه...!
چقدر سخته داد بزنی دوستت ندارم..
اما اینقدر دوسش داشته باشی که همه دلیل زندگیت باشه...
چقدر سخته ایستادن و مقاومت کردن در مقابل احساسی که با همه وجودش ...
تورو به سمت کسی میکشونه که عقلت میگه ...نه...!
شبها وقتي ميخواي بخوابی..
گاهــے فعل هـــا در هر نگاهت صد حرف بود و صد باختم در عشق، اما باختن تقدیر نیست به ما دروغ می گفتند:
خیال می کردم اگر دوباره ببینمت دوباره عود میکند عفونتِ لذیذِ خاطراتِ تو! ایـــن روز هـــا دلگرمـــی مــــی خـــوام نگران نباش نه از شیطنت های کودکانه اش خبری هست... نه از شیون های مداومش
من چرک نويس احساسات تو نيستم !
هر که با احساس شد خواهد شکست ... این جواب سادگیست!
دلم، تو زیر همه چیز زدی،
خيلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی بفهمه اگر كلمه دوستت دارم نمايشگر عشق خدايي من نسبت به توست...
خیــلی بـده روز تـولدت کــسی هــدیــه نـده بغض که میگیـره آدمو به سینــه ای
تکیه نــــده
خیـــلی بــــده مهــر کـــه میـــشه منتـظری وقـتی میــدونی نمـــیاد آخـرشــم بـایـد بـری
خـــیلی بــــده کـــه انـتـظــار سـر بر سـه چـــهارِ مهـــر عشـــق بـایـه دخــتر بــرسه خـیلی بده روز تولدت کــسی هدیه نده وقتی میخوای گریه کنی بهت بگن گریه بده خیـلی بده ، خیلی بده هدیـه برات گل بیـارن کارت عروسی عزیز ترینتو رو لب طاقچت بزارن
خـیلی بــده هــدیه برات زخـم زبون کادو بـدن بـا حرفـاشـون نـمک رو زخمت بپاشن بعدم برن
خــیلی بـده تـولدت یـاد کسی نمونــه تــو ذهـنم هس تـولـدت نشون به اون نشونــه نشون به اون نشونـــه کـه گلای رز رو طاقچست بیستـو یـه چنــدتا گل رز اینارو خـوب یادت هست
خیـلی بده تـولدت یـه قـاب بـغل بگیـری حتـی یه عکس نموند برات که تو براش بمیـــری
خیـــلی بــــده روز تولدت کــسی هـدیـــه نـــده بغــض که میگیره آدمو به سینـه ای تکیه نده می بخشم کسانی را که هرچه خواستند بامن بادلم با احساسم کردند ومرا دردوردست خودم تنها گذاردند و من امروز به پایان خودم نزدیکم پروردگارا به من بیاموز دراین فرصت حیاتم آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند... آرام به شانه ام زد وگفت:
شکستــــن دلــــــــ
به شکستـــــن استخوان دنـــــده می مـــاند ... از بیـــرون همهـ چـیــــــــــز روبهـ راه استــــــــ ... ! اما هـــــــــر نفس ... درد استـــ که میــــکشــــی ... !!! ![]() نيازم ، نه ديگر آغوشت است
نه دستانت ،نه گيس سياه ، نه چشم خمارت و نه دیگر هیچ،
با يك فنجان سكوت تلخ ،
فرو مى برم حماقتم را
كه دوستت داشتم
... ![]() روش معلم های سخت گیر را تقلید میکنم
هی تند تند مشق شب می دهم
به خود
که
بنویس:
- صدبار-
- از روی هرکلمه -
دلتنگی ممنوع!
دوست داشتن ممنوع!
خاطره ممنوع...
خاطره بازی هم!
مشق کن هر غروب تمام اینها را..
تا که باورت شود
دوره ی خوشی های دلت گذشته!
اما..
چه فایده
که
طفلی بازیگوش شده ام و سربه هوا
هنوز جداییت را باور ندارم ای اولین عشق هنوز که کیلومترها از هم دوریم به حرمت عشق پاکمون اشک می ریزم هنوز حس گرمی دستات حسرت همیشه ی قلب منه هنوز اولین نگاهت را که به یاد می آورم زیر آن هرم عشق ذوب میشوم ولی افسوس که با تمام اینها غمت را دارم و تو را هرگز قلبت را دارم و تو را هرگز حسرتت را دارم و تو را هرگز زندگی به من آموخت اشک بريزم ولی به من نياموخت چگونه سرازيرش کنم زندگی به من آموخت چگونه دوست داشته باشم ولی به من نياموخت چگونه فراموش کنم اگر انسان زندگی را دوست داشت هرگز در اغاز تولد نمی گريست تولد با گريه . کودکی با بازی . جوانی با شهوت . عشق با لذت . پيری با حسرت . تکرار تا ابديت.......... زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم امانیاموخت چگونه زندگی کنم زندگی به من آموخت درلابه لای کوچه هایش به دنبال زره ای احساس نباشم چرا که بادهای سیاه هرلحظه ذرات ش را اینور و انور میبرند وتنها . . . با همون نگاه اول توي قلبم خونه كردي مثل يك پرنده از عشق توي سينه لونه كردي دل و بردي و نگفتي كه دلي به اين ظريفي واسه باختن نا نداره كه ببازه به غريبي تو هموني كه تو قلبم قد دنيا خونه داره توي تك باغ دل من گل خوشبختي مي كاره تو همون كوهي كه اسمت به لبم خنده مياره اگه باشي تا هميشه ديگه اين دل غم نداره عشق تو يه آ سمونه پر از نور و قشنگي دل ساده كه نفهميد تو قشنگ اما دورنگي تو كه احساسي نداري چرا با من عهد بستي به خدا كه بي وفايي آخه تو پيمون شكستي تو هموني كه تو قلبم قد دنيا خونه داره توي تك باغ دل من گل خوشبختي مي كاره تو همون كوهي كه اسمت به لبم خنده مياره اگه باشي تا هميشه ديگه اين دل غم نداره من كه باز دارم هنوزم توي خاطرات مي سوزم ياد ظلماي گذشته سياه كرده شب و روزم دوست دارم يادت، تو سينه واسه هميشه بميره تو شكست سخته عشقت دلم عبرتي بگيره تا بفهمه توي دنيا خيلي از عشقا فريــبــــــــــه من و فراموش نكن,كه بي تو من ميميرم-من و فراموش نكن,كه با تو جون ميگيرم |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |